زندگینامه خادم الشهدا محمدطه امینی زاده
به نام خالق جان ها
خلاصه ای از زندگی نامه آقا محمد طه امینی «خادم الشهدا»
ادامه ... 

راز نهفته پدر :
شش سال از ازدواج من وهمسرم می گذشت بچه دار نمی شدیم تمام تلاشمان را برای روشنایی خانه انجام دادیم.به پزشکان متعدد در شهر کرمان و یزد مراجعه کردیم. نتیجه ای حاصل نشد جنین ها سقط می شدند .
تدبیر: 
یک روز که به نیمه ماه شعبان نزدیک بود به همسرم گفتم  یک راهی برای بچه دار شدن ما هست ولی راهی طاقت فرسا و دلنشین است.همسرم گفت:هر راهی که باشد می پذیرم.
تصمیم بزرگ:
 تصمیم بزرکی بود که گرفته بودیم با توکل به خداوند متعال ازنیمه شعبان نماز شب را آغاز کردیم چهل شب خوانده شد هنوز چند شب از ماه رمضان باقی مانده، چهل شب دیگر ادامه دادیم وباز ادامه تا صدو بیست شب 
رؤیای شیرین:
یکی از شب هایی که به  صدوبیست شب نزدیک می شدیم درخواب فضایی بسیار سرسبز وزیبا با درختان صنوبر وسپیدار وسبزه های بلندرا دیدم که  درمیان سبزه ها حوضی پر از آب شفاف وزلال بود که هوایش مطبوع نه گرم ونه سرد غیر قابل توصیف  به آب نظر کردم اشعاری از حافظ وآیاتی از قرآن کریم برروی تکه هایی از ابر نگاشته شده بود در آب موجی ظریف بود که امکان خواندن آنها را نداشتم درهمان حال به نظرم آمد که این تصاویردر آسمان است یک بیت از اشعار حافظ خواندم به آیه قرآن نظر کردم مفهوم بشارت داشت آیه را خواندم آیه به صورت مواج به سمت من آمد وتبدیل به نوری روشن و درخشان شد و تمام وجود مرا در بر گرفت.از درخشش نور از خواب بیدار شدم صدای طنین انداز الله اکبر نشان از وقت نماز صبح می داد .
خواب همسرم :
چند ماه گذشت همسرم در خواب دیده بود که آیه ی یامن اسمه دواء وذکروه شفاء  برآسمان نقش بسته آیه تبدیل به نور گردیده وبخشی از آن نور وجودش را احاطه کرد. بیداری وی نیز با اذان صبح قرین  می شود.
نوید مولودی عزیز:
بعد از این که همسرم خواب دید حالش منقلب شد به آزمایشگاه مراجعه کرد این آزمایش نوید مولودی عزیز راداد که بعد از تولد، نور زندگی ما شد.
ولادت:
در خانواده مذهبی و محب اهل بیت علیم السلام در روز دوشنبه تاریخ 01/02 /1382  فرزندی در شهر کرمان پا به عرصه وجود گذارد و دیده به جهان گشود که به شکرانه نعمت ولادتش نام محمدطه بر او نهاده شد.وی در دامان پرمهر مادری مقید و پدری متعبد رشد کرد.و دوران تحصیل را تا کلاس دوازدهم در مدارس نمونه  شهر کرمان گذراند.   
نام گذاری:
قرآن را به نیّت نام گذاری این مولود پسر باز کردم سوره محمد(ص) چون نام خودم محمد بود بار دیگر نیت کردم وباز کردم سوره طه نهایتاً تلفیقی از نام دوسوره را انتخاب ونامش را محمد طه نامیدم.
شیردهی: 
مادر محمد طه همیشه محمد طه را با وضو شیر می داد.
دوسالگی:
آن چه را در این جا می نگارم شاید در باور کسی نکنجد اما سوگند می خورم که جز حقیقت نیست هنوزساختمان کامل نشده بود در پارکینگ ساکن بودیم  من ومادر محمد طه جلوی درب جنوبی ایستاده بودیم ناگهان نوری را دیدم که از غرب به شرق در حرکت بود دقیقاً به سمت گنبد جبلیه (گلزار شهداصاحب الزمان) نور را به همسرم نشان دادم نور در جا ایستاد بخشی از نور جدا شد به سمت ما آمد از شیشه رد شد بدون این که شیشه بشکند بر روی فرش جلوی پایمان چرخیدوچرخید تا محو شد بدون این که بسوزاند وگرما تولید کند درخشش نورش از خورشید کمتر بود وچشم را نوازش می داداین واقعه در دوسالگی محمد طه رخ داد وهیچکدام از ساکنان وهمسایگان چنین نوری را ندیده بودند برای اثبات حرفم فقط خداوند را گواه می گیرم وهمسرم که شاهد این واقعه بود.
تعلیم وتعلم (آموزش قرآن )  
از سه سالگی در جامعه القرآن با آموزش قرآن به صورت اشاره قرآن آموزی را شروع کرد کمتر از دوسال تجوید ،روخوانی وروانخوانی را آموخت وسپس به حفظ قرآن مبادرت ورزید .وپس از آن به مجمع حافظان وقاریان رفت صوت ولحن ومفاهیم قرآن را آموخت .دوران دبستان  مدرسه شاهدومتوسطه اول نمونه دولتی آیت الله صالحی  کرمان در مسابقات قرآن سرآمد بود . در این زمان به نجوم علاقه مند شد وکتاب هایی بزرگ دراین زمینه مطالعه کرد.وی دراین دوران در اتحادیه انجن های اسلامی فعالیت داشت هنگامی که پایه نهم بود مصمم بود به سوریه اعزام شود .باتوجه به سن کم با اعزامش موافقت نشد.ایشان دوست داشت در حوزه علمیه تلمذ کند که بامشاوره هایی که با چند روحانی گرفتیم صلاح دیدند که بعداز دیپلم هم زمان با دانشگاه درحوزه هم تلمذ نماید. در متوسطه دوم رشته علوم تجربی را انتخاب کرد ودر مدرسه نمونه دولتی احمدی روشن ناحیه یک کرمان پذیرفته شد کتب کمپل را در یک تابستان کامل خواند وبرزیست اشراف کامل پیدا کرد ادبیات در ذاتش بود گاهی می نوشت علاقه مند به نوشتن شد چند رمان وفیلم نامه نوشت اشعاری هم می سرود 
از 15سالگی تا 17سالگی (اوج  محمد طه)
دراین دوره از عمرش به من ومادرش توصیه می کرد خودتان رابزرگ ببینید وبزرگ فکر کنیدتا دیگران شما را بزرگ ببینند.ودوست داشت اورا آقا محمدطه صدابزنیم.
آثار:
رمان لیلا بانو (باموضوع حس هم زیستی وتعاون وکمک به دیگران)
پارادوکس /طرح مسابقه هادر بیدار/فرار /هشتک/جنگیران/بازی بزرگ/مسجد جامع کرمان/پرواز از فرودگاه بغداد(سردار سلیمانی)/فیلم نامه گلگهر/بافت قدیم کرمان/داستان کوتاه محرم/تصمیم/شهرآشوب/کارآفرینی/ سه سروهشت عاج/ دریک لحظه /ساقی نت/مستند مرد  نامرعی/نشونی/پایانی برای آغاز/درب های چوبی/کلمات کشنده/تنها در میان انسانها/ مستند از سوریه تا کربلا و....
جوایزوافتخارات:
کسب رتبه سوم جشنواره فیلم کوتاه برای فیلم ساقی نت
رتبه اول جشنواره فیلم کوتاه برای فیلم هشتک
کسب عنوان برترین نویسنده برای داستان مسجد جامع کرمان
کسب رتبه دوم برای داستان فیلم سه سر هشت عاج
عنوان بهترین نویسنده سال 96از سوی کانون نویسندگان ایران
صدقات جاریه:
توصیه وسفارش محمد طه به انجام کار نیک .ثبت نام خانواده واقوام در خیریه ها برای کمک به دیگران در اینستا گرام از وضعیت کودکی در روستا های دور افتاده زاهدان که نیاز به ویلچر برقی دارد اطلاع  پیدا می کند چون فالورهایش بالای ده هزار نفر بود درخواست کمک می کند در کمتر از چند روز ویلچرمورد نظر را خریداری وتوسط امام جماعت وجمعه آن شهر به دست نیازمندش می رساند وتصاویر اهدایی را دریافت کرد که از این موضوع بسیار خوشحال بود .
پرواز به سوی معشوق:
چهارشنبه 23/7/99 ابتدا از خواهرش امتحان گرفت وبرای معلمش فرستاد از خانه خارج شد تا برای تمرین تئاتر باموضوع از سوریه تا کربلا وساخت مستند سردارآماده شود درحین انجام کار براثر تصادف به بیمارستان شهید باهنر کرمان منتقل شد ودر روز یازدهم آبان ماه به سوی معشوق پرواز کرد ودر روز هفدهم ربیع الاول 13آبان ماه مصادف با تولد حضرت رسول اکرم(ص) وامام صادق(ع) در آرامگاه روستای آهوئیه در جوار قبور شهدا در کنار روح سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آرام گرفت. به واسطه علاقه اش به شهدا علی الخصوص سردار دلها خادم الشهدا لقب گرفت. روحش شاد وبا شهدا محشور باد.
این دلنوشته را قبل از عروجش در قرآنش برایمان به یادگار گذاشت. 

انا محمدطه ابن محمدبن مراداُقسِمُ بالله که قصددارم بروم به سوی 
صراط مستقیم . الله لااله الا الله      الله لااله الا الله         الله اکبر 
محمدرسول الله علی ولی الله این پیمان بامرگ هم باطل نمی شود.
درهر کاری،درهرپست ومقامی که باشم هیچ گاه مبدأ خلقت آدمی را
فراموش نکرده وباتمام تلاش به سوی رزق وروزی حلالی می روم 
که نه تنها سفره ی زندگی  خویش بلکه سفره ی کرامت مهدوی را
روزی بخش باشد.واین همه نعمت در رأس همه ی خوبی هاونیکی ها
یعنی با حق تعالی است.   یا حق دستم را بگیر.    
     محمد طه امینی« امضا »
                                   «محمد امینی پدر آقا محمدطه امینی »